loading...

دنیای من

خاطرات

بازدید : 284
جمعه 29 آبان 1399 زمان : 20:37

یه روز صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس و اومدم دست و صورتمو بشورم یه حسی بهم دست داد که امروز خبر خوشی بهم میرسه با خودم گفتم خدایا به امید خودت خدایا شکرت

اومدم و کتری رو گذاشتم روی گاز و رفتم پایین تا یه کم کارهامو مرتب کنم که تلفن زنگ زد

سلام من از بانک صادرات تماس میگیرم خانم امیری هستن

بله خودمم بفرماید

خانم میشه بیاین

برای چی

از یه جایی یهویی داره میلیاردها میلیاردها به حسابتون پول واریز میشه😳چی

برای ما هم هنوز جایی سواله

رفتم بانک که پی گیر بشم

رئیس بانک گفت مشکوک نیست و میتونید هر چقدر که دوست دارین خرج کنین

واقعا

خدایا شکرت الان من با این همه پول چیکار کنم

و از اونجا مستقیم رفتم املاک ولیعصر و یه خونه دوبلکس حیاط دار خریدم فقط کاتولگ خونه رو دیدم و چون خونه گرون قیمتی بود و مشتری نداشت خالی بود و صاحب خونه ایران نبود گفته بود فقط به اون مبلغ درخواستیش بفروشه مشکلی پیش نیومد و تا ۲ ساعته همه کارها سر و سامون گرفت

و بعدش زنگ زدم داداش امید که بیاد بریم ماشین نگاه کنم وقتی شنید که چه اتفاقی برام افتاده شاخ در اورد و رفتیم سراغ دوستش که نمایشگاه ماشین داشت

چقدر زیبا من تا بحال نمایشگاه ماشین نرفته بود چقدر ماشین‌های قشنگ و اما صفر

امید یادته که زیر بارون چی گفته بودم جک اس ۵ همون بپرس ببین داره گفتش که ندارند و معرفی کرد که پیش دوست اون بریم چون میدونستند نقدیم و یه تومن و دو تومن نمیکنیم به هر دری بود زدند تا اون ماشین مورد علاقه منو پیدار کردند

وای خدایا شکرت همون رنگ سفید و مدل خدایا شکرت

امید بریم برام یه ابشار آب بگیریم چقدر دلم میخواست این روزها رو

شب همه رو مهمون کردم و خیلی خوش گذشت از فردا برای همه کار داشتم چون باید برای خونه وسایل میخریدیم

برای همه خواننده‌هایی این قسمت همچین ارزوی دارم خدایا به امید خودت

خدایا شکرت خدایا شکرت خدابا شکرت

چگونه دوچرخه کوهستان را دستی کنیم
بازدید : 332
پنجشنبه 28 آبان 1399 زمان : 4:38

خیلی دوست دارم دوباره باهات هم صحبت بشم این برام جایی سواله که نظرت در موردم چی بود و الان چی هستش

هر چند روز اخر چت مون بهم گفتی تو دختر خیلی خوبی هستی برات بهترینها رو ارزو دارم و امیدوارم زندگی خوبی داشته باشی

ضمیر ناخوداگاهم بهم هشدار میده که اونم شاید همچین سوالی داشته باشه اینکه تو اگه ازم بپرسی نظرت در مورد من چیه

خواهم گفت که اگه سنم باهات فرق نداشت باهات تا دنیاهایی متفاوت همراه میشدم تنها چیزی که برام خجالت اور بود سن کم تو بود وگرنه نه خطایی مشروبت و نه خطایی انتخاب دوستات نه شغلی که داشتی نه خانواده ات که خودت قبولشون نداشتی نه طرز فکرت که تو ثانیه به ثانیه عوض میشد چه برسه به ساعت و روزش

تنها کاری که تو رو اروم کرد اعتماد بهت بود با فرصت دادن حرفهایی که تو شنیدنش استاد بودی ولی تو بیانش یک ذره هم استعداد نداشتی و این باعث گمراهی و سر درگمی‌شنونده میشد و دوست نداشت زیاد باهات در ارتباط باشه

خیلی سخت بود برام فراموش کردن حرفهات و روزهایی که باهم سپری کردیم خیلی سخت بود که حرفهای شبانه ات از یادم بره

من چون سر کار میرفتم و تو از این موضوع خبر نداشتی شبهایی که باهام چت یا صحبت میکردی تو حالت آلفا بودم خیلی صدمه به روحم زدم الان یکسال میشه که برای آشتی دادنش تمام سعی ام کردم الان هر دو خوبیم خداروشکر

ولی بعضی روزها و ساعتها بدجور دلم هواتو میکنه 😔🥺😭خیلی زود اروم نمیشم باید حرف بزنم بنویس تا خالی بشم

ادمیزاد مثل بطری آبه

این دلتنگی‌ها قطره ای از اون ابهایی بطری هستش

برای خالی کردنش باید بنویسم و بعضی موقعه‌ها هم گریه کنم

دعای زن درمانده در حق کریم خان زند
بازدید : 334
شنبه 23 آبان 1399 زمان : 5:37

تو عمرم ادمهای بی شعور دیدم ولی تا این حد ندیدم

یه کم خجالت خوبه

چرا بعضی‌ها اینجورین

با خودش حرف نمیزنن

میخواند چی بگند چرا شهامت ندارند و دارند خاله زنک بازی میکنند

برای خودم برگردم چرانمیخوام برم باهاشون حرف بزنم ملاحصه حال چه کسی رو میکنم

یک ماه از این حرف گذشته دنبال چی میگرده میخواد چیکار کنه از زندگیش خسته شده مشکلش با ماست یا برادرمون

چه ادمهایی بی خودی هستند خاک تو سر اون ادمهایی که بخاطر اینکه با طرفشون مشکل دارند و برای اینکه ازش فاصله بگیرند دیگران رو طعمه میکنند

فمینیسم با طعم نعناع
برچسب ها ادم بیشعوری ,
بازدید : 338
شنبه 16 آبان 1399 زمان : 10:38

چرا وقتی میترسیم همه جا تاریکه

سر نماز که چشمهامو میبندم و به روحم میگم من باهات میام هر جا بری هستم یه لحظه همه جا تاریک میشه و انتطار دارم که با یه قیافه زشت ترسناک وشبیه به چیزی که تا بحال ندیدم روبرو خواهم شد

به روحم میگم که نترس برو نگران نباش تو نور روشنایی و زیبایی خواهی دید نور اونقدره که اذیت میشم و چشمهامو میبندم

تو عالم هوشیاری از این چیزهایی که میگم خوف دارم میترسم یه کسی بیاد و اذیتم کنه و منو با خودش ببره جسمم اینجا بمونه و روحم بره

من نه اذیت میشم نه میترسم اگه رفتنی باشه خدارو خواهم دید اگه بدونی باشه خدا بهم ثروت زیاد میده یا نگران هیچ کس نباشم

مهدی امیرآبادی و حواشی گذشته وی در استقلال
بازدید : 317
شنبه 16 آبان 1399 زمان : 10:38

خجالت نمیکشی مزاحم ماها میشی

ما تو رو نمیبینیم خدارو هم ندیدیم اینقدر تو آزار و اذیت ما اصرار داری حالا گیریم منحرفمون کردی دوباره برمیگردیم پیش خدا ازش معذرت خواهی میکیم خدا هم ما رو میبخشه از حسودیت میترکی و چند روز گم و گور میشی دوباره پیدات میشه

عجب خری هستی (تو یه جا خوندم باهاوش ترین حیوان خره ۰🤔)

با این شرایط بازم سراغمون میایی ماها نمیدونم کدوم حیونی هستیم (گوسفند حتمی‌تنها حیوانی هستش که نفهمه😡 )دوباره از همون راه گولمون میزنی

خدایا چقدر استغفار چقدر ...

بخدا دیگه خودم از خودم شرمم میاد خودم رو اعصابم هم شیطان هم فرشته هم من و هم تو

تو خود منی ، من با این چهارتا چطوری کنار بیام

عجب گوهی خوردیم آدم شدیم به کجا میخوایم برسیم

تکلیفمون چیه با خودمون میجنگیم و آشتی میکنیم این من من ام این تو 💭هیچ من کجا باید دنبالت بگردم من الان در خونه خودتو میزنم میشه پیدات کنم من دوست دارم که به همه خواسته‌های مالی و روحی و جسمی‌برسم

چند روزه معده ام سنگینی کرده دوباره میشه تا صبح ریکاوری بشه هیچیم نشه خوب خوب بشم

امروز دوباره فیلم دیدم حالم بد شده دیگه رو خودم کنترل ندارم

امروز تو یه ورقی هر چی دوست داشتم و هر احساسی که داشتم ودارم رو برات نوشتم ولی از بس راحت بودم و هرچی دلم میخواست نوشتم پاره کردم که دست کسی نیفته اخه حرفهای بی ربط زیاد گفته بودم🙃🙂

مهدی امیرآبادی و حواشی گذشته وی در استقلال
بازدید : 334
سه شنبه 12 آبان 1399 زمان : 19:38

بازدید : 335
يکشنبه 10 آبان 1399 زمان : 8:37

وای این فیلم محشره

یه مشاوره روانشناسی در ترکیه kirmizi odaاتاق قرمز

امروز یه قسمت فیلم در مورد مشاوره یه دختر ۱۵ ساله بود که بخاطر تنهایش و اصرارهای پدر و مادرش برای قبولی در یه دانشگاه تو مجازی با یه پسر چت میکنه و روزهای اول بهش خوش میگذره بعد یه مدت پسره ازش سوء استفاده میکنه و ازش عکس و فیلم میخواد و اونم براش میفرسته بعدش با اخازی درخواست پول زیاد دختره رو به ترس وا میداره درخواست مبلغی اش زیاد بوده و از پسش برنمیومد پسر هم تهدید میکرده که پخش میکنه فیلم و عکس‌هارو

مشاوره تنها حل این مشکل رو تو دونستن خانواده اش از این قضیه دونست چه خانواده با فکری تقصیر تو خودشون هم دیدند و با معدرت خواهی از دخترش از طریق قانون پیگیر مسئله شدند

این مشاوره‌ها خیلی برام خوبه و باعث خود شناسی خودم میشه

خواهرم و شوهرم مشکوک به کرونا هستند و دکتر براشون مرخصی کاری و قرنطینه اعلام کرده

شوهر خواهرم یه کم خاله زنک بازه با این شرایط بحرانی حالش هم دست بردار نیست اون بکی خواهرم زایمان کرده و مادرم با امدوز۳۰ روز میشه که اونجاست به خواهرم زنگ زد و گفت که دکتر گفته مشکوکین چشم‌هاشو پراز اشک کرد که مادر ندارم که برام اش درست کنه من خیلی ناراحت شدم و مقصر اصلی رو شوهرش دونیتم اینقدر پیش این دختر میگه که به تو رو نمیدند براشون مهم نییتی رو افکارش اثر میذاره

بهش پیتمک دادم که هر وقت مساعد بودی زنگ بزنم

شوهرش پیام دادم که حالش چطوره میگه که خوبه بعد میگه مادرو انحصاری کردند

میدونم دیگه دلشو نداره که دو روز مهمون نگه داره خودش میدونه‌ها کیه ولی برای تحقیر کردن ما هر کاری از دستش بر میاد انجام میده

خدا میخوام ازت مخاطب من ایمان داشته باشه ترس داشته باشه بترسه از بعضی کارها و معرکه عالم نباشه

اخلاق داشته باشه اصلا کلا عشق باشه بفمه چی میگه چی میشنوه و بعد حرف بزنه

حتمی‌خدا میدونسته دیگه تو ظاهر از هر چی دوتا خلق کرده ولی از زبون یدونه اینکه بارها ببینی بارها بشنوی و یه بار حرف درست و حسابی بزنی

باید پیش از مرگ مُرد!
بازدید : 432
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 5:38

وای چه حالی دارم قابل وصف نیست هم خوبم هم بد

خوبم برای اینکه تنهام

بدم برای اینکه تنهام

قصه این زندگی‌ها چیه اخه اصلا قراره چه اتفاقی بیفته

من مجرد الان وقتم زیاده

متاهل وقتش کمه

متاهل هزار تا ارزو و کار انجام نشده داره

مجرد از بیکاری حوصله اش سر میره

ماها قراره چیکار کنیم ما برای‌ی هستیم قراره چیکار کنیم

چند روز اون خوابم از دهنم نمیره اینقدر یادم میفته میترسم جدب کنم ولی من دوست ندارم همچین اتفاقی برام بیفته

میخوام از یه جایی پول هنگفتی دستم برسه و خونمونو عوض کنم

اصلا کار نکنم

زود زود به خواهر و برادرهام سر بزنم

ازدواج کنم

بچه بیارم

زندگی کنم

شاد باشم

ارامش داشته باشم

همه ازم راضی باشند

شوهرم اخلاب خوب داشته باشه خوب در اکن حد که منو راضی کنه

پدر و مادرمو خوشحال کنم ببرمشون ببرون ،خرید ،زیارت

خدا یعنی اومدیم که حسرت این چیزها رو بکشیم یا اصلا اومدیم کلا خوشی کنیم برای چی امدیم هدفت از خلقت ما چی بوده

وای چیزهایی زیادی نوشته بودم ولی ثبت نشد

از حال الانم از فکرم و دلتنگیم انگاری خدا نمیخواست بعدا اونارو بخونم

باشه خدا جوووونم خیلی دوستت دارم برام معجزه بشه و خیلی پولدار بشم

چگونه انواع مختلف بازی های پینت بال را انجام دهیم
بازدید : 323
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 3:37

حس بدی بهم الهام شد وقتی تویی فیلم یه زن داداشی ،خواهر شوهرشو تحقیر کرد

گفت دنیای تو تو تاریکی هستش برای همین نتونستی ازدواج کنی و بچه دار بشی 😔

چرا وقتی یکی کم میاره از تقدیر ادم‌ها سو استفاده میکنه اینکه میگم تقدیر من از تقدیرم نیست و از ترجیح ام هستش راسته برای خودم و تو باورهام به ثبت رسوندم

امشب چشمام پر از اشک شد و تمام کسایی که به زندگیم اومدند و رفتن هم خاطرم اومد

چه دنیای خوبی و پرازشادی و ارامشی داشتم ولی اینکه چرا یکیشو نتونستم انتخاب کنم هم جوابهای قانع کننده‌‌‌ای براشون داشتم ودارم

خدا من از تو میخوام و خیلی زود هم میخوام

قدش بلند باشه چشمهاش قهوه‌‌‌ای و کشیده باشه

موهایی یکطرفه و ریش داشته باشه

پولدار باشه

کتاب خوان باشه

خانواده دوست باشه

پدر ومادر و خواهر و برادر دار و اخلاق خوبی داشته باشه اینکه جایگاه همه رو بدونه و مشکل ایجاد نکنه

اگه نسبت به رفتارش انتقاد و گله داشتم شعور تغییر داشته باشه نه اینکه لجباز و کفر درآر

خدا جونم من از تو میخوام و دوست دارم خیلی زود بیاد

خدا جووونم دوستت دارم غافلگیرم کنی از جایی که انتظار ندارم میلیارد میلیارد‌ها پول به حسابم واریز بشه

خدا

4 ترفند جدید واتس اپ که از آن خبر نداشتید!
بازدید : 300
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 3:37

سلام بهترین دوستم ،خیلی دوست دارم از اینکه دارمت خدارو شکر

بازم درگیر💏

نمیتونم بعضا خودمو کنترل کنم برام معنی نداره اینقدر درگیر کردن خودم با این موضوع

از خدا کمک میخوام نمیشه اراده ام ضعیفه

حتی قبل 💏با خودم گفتم یه سر برو وبلاگت و از هر جا موندی رو بنویس 😡نیومدم از خودم دلخورم که همچین اعتیادی پیدا کردم نمیشد به چیزهای خوب معتاد میشدم

مثل خوندن بعضی مقاله‌ها یا اصلا خوابیدن استراحت کردن کشف یه مدل خفن

رضایت و جلب توجه خدا برای غافلگیر کردنت

وای بستن چشمهام حالمو بهم میزنه عجب چیز مسخره‌‌‌ای برای پر کردن وقت‌هام و تلف کردنش پیدا کردم

خدا نمیشه الان پول داشتم

اگه پول داشتم اول جهیزیه امو کامل میکرد بعدش ازدواج میکردم و بعدش تو خونه خودم بودم و هر روز خرید میرفتم زودی بچه میاوردم و برای همه غذا درست میکردم

اگه پول داشتم الان مشغول درست کردن یه شام خوب بود

یه کیک خوب بودم

یه دسر عالی بودم

هوس خورشت بادمجون کرده بودم عارم اومد گوشت بپزم از بس کار خیاطی خسته ام میکنه

الان دوست داشتم که یه کم بخوابم

خدا میشه میلیاردها پول داشتم اونوقت الان با ماشینم بیرون بودم

دوست دارم هر روز صبح برم خرید تا عصر غذا درست کنم و اخر وقت از غروب افتاب برم بیرون و برای کسایی که گرسنه اند غذا ببرم

4 ترفند جدید واتس اپ که از آن خبر نداشتید!

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی